با اینکه در دانشگاه سازمان حفاظت محیط زیست درس میخواندم، اما تقریبا هیچ چیز از اینکه «حفاظت» یعنی چه، به ما نیاموختند. اساتید خوب و با تجربه ای داشتیم. مفاهیم را یاد گرفتیم اما اینکه اصلا این مفاهیم به چه کار میآیند را نفهمیدیم.
برای من، این انجمن یوزپلنگ ایرانی بود که در درک مسیر حفاظت یاری دهنده بود. انجمن جوان بود اما افرادی که در آن فعالیت میکردند، به هم راه را نشان میدادند. شاید همین روحیه باعث شد انجمن در آن سالها بزرگترین و مستمرترین رویداد آموزشی محیط زیست کشور را برگزار کند. جشنواره روز ملی یوزپلنگ ایرانی که حسن ختامی برای یک سال کاری انجمن بود. محفلی که انجمنهای محیط زیست دور هم جمع میشدیم و از آخرین تجربیات و اتفاقات برای هم میگفتیم.
ما همانقدر که آموزش میدادیم، یاد گرفته بودیم که یاد بگیریم. همین روحیه را بچههایی که در فیلد کار میکردند هم داشتند. رشد انجمن را هر ماه حس میکردیم.
من از سال ۸۷ در غرفههای انجمن آموزشگر بودم و همزمان از مرتضی اسلامی، محمد فرهادینیا، صفورا زواران، سارا باقری، سیما ببرگیر و… میآموختم.
دهه ۸۰ را دانشجو بودم اما در انجمن بیشتر از دانشگاه آموختم و تمام این سالها به این فکر میکردم که اگر دانشگاه واقعا «حفاظت» به ما میآموخت، چقدر در حفاظت از یوز جلو بودیم.
آن روزها انجمن به همراه «انجمن طرح سرزمین» دوربین گذاری در پارک ملی کویر را آغاز کرده بود. اون روزها شاید آخرین روزهای خوش خیالی محض از زیستگاه بود. خبرهایی در راه بود و ما هنوز ابتدای راه بودیم و نمیدانستیم چه آینده ای در انتظار است. به مردم میگفتیم دست کم ۱۰۰ یوزپلنگ در ایران زندگی میکنند. یوزپلنگی که در دیگر کشورهای آسیا منقرض شده است.
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: دو
14
previous post