بهار سال نود و شش بود. اندکی از التهاب اتفاقات سال نود و پنج دور شده بودیم. همچون قبل تلاش داشتیم تا از درِ همکاری با مخالفان، منتقدان و تخریب کنندگان انجمن در آییم. چه بهانهای بهتر از ده سالگی گرامیداشت روز ملی یوزپلنگ ایرانی؟
با دفتر مرتبط در سازمان محیط زیست مکاتبه کردیم و گفتیم حالا که وضعیت یوز در شرایط بحرانی قرار گرفته است، بهتر است تا تمامی فعالین حوزه حفاظت از یوزپلنگ کنار هم قرار گیرند تا اثری قابل توجه برای حفاظت ایجاد کنیم. واکنش مثل همیشه این بود:«چقدر عالی! چه ایده خوبی!»
اما نتیجه هم مثل همیشه بود. برگزاری جلسه را تا اواخر مرداد یعنی تا جایی که ممکن بود عقب انداختند. وقتی با اعتراض جدی ما مواجه شدند، جلسه برگزار شد. سه گروه غیر دولتی و نماینده سازمان در جلسه حضور داشتند. گفتند ایده ای برای برگزاری ندارند پس ما ایدهمان را مطرح کردیم. توافق کردیم نمایندهای مردمی و بی طرف انتخاب کنیم تا برای مسائل اصلی یوز پول جمعآوری کند و تمامی گروهها کمپین بیطرف را پرومُت کنند و در انتها در یک کارگروه، برای هزینه کرد مبلغ جمعآوری شده تصمیمگیری کنیم. همگی روی موضوع خرید پروانه چرا توافق داشتیم.
به صندوق ملی محیط زیست، سامان گلریز، رامبد جوان و… هم در جلسه فکر کردیم که به عنوان جمعآوری کننده مبالغ مردمی کمپین انتخاب شود. قرار شد من پیشنویس طرح را بنویسم و برای شرکتکنندگان جلسه ارسال کنم تا هر چه سریعتر کار را شروع کنیم.
در گروه تشکیل شده (یادم نیست واتس اپ یا تلگرام) هیچکس جز من که فایل را منتشر کرده بودم حرف نزد، اعتراضها هم فایده نداشت. گروه را بدون حتی یک کلمه حرف، ترک کردند!
نزدیک روز یوز بودیم و مثل همیشه حرف های قشنگ، در جلسه باقیمانده بود و روی دیگر سکه خودنمایی میکرد. مثل تمامی تجربههای پیشین از این میزان بی اخلاقی شگفت زده بودیم!
عکس این پست برای ما در انجمن فراموش شدنی نیست. این عکس یادآور دهمین سالروز گرامیداشت روز ملی یوزپلنگ است که انجمن بهدلیل انتظار برای مدعیان فرصت بزرگی را از دست داد. آن سال انجمن برای اولین بار پس از ده سال، جز انتشار این پوستر، فعالیت دیگری را انجام نداد. آن سال برای ما درس بزرگی بود و فرصتی بزرگ برای اطلاعرسانی در خصوص یوزپلنگ از دست رفت. اعتماد به افراد بی اخلاق، اشتباهی بود که دیگر نباید تکرار میشد.
.
لازم بود بیشتر از این موضوع رو شرح بدم اما با سانسور فراوان نوشتم چون نیمی از افراد درگیر موضوع الان نمیتوانند داستان خودشان را تعریف کنند.
روز ملی یوزپلنگ ایرانی
سال ۱۳۹۴ بود.
از نگاه من؛ سال جدی شدن نگرانی در انجمن. جز توران که بچههای میراث پارسیان در حال پایش آن بودند انجمن همچنان دیگر زیستگاهها را پایش میکرد. . دادههای دوربین تله ای انجمن هر سال نگران کننده تر میشدند.
شهریور ماه آن سال برای ما فراموش شدنی نیست. آخرین سالی که جشنواره روز ملی یوزپلنگ ایرانی برگزار شد. آن سال ما کمپینی برای اطلاعرسانی از وضعیت آخرین بازمانده های جمعیت آغاز کردیم. آخرین برآورد ما حداکثر هفتاد فرد بود. هدف کمپین (@70survivors )هشدار در خصوص سیر نزولی جمعیت بود.
این اولین هشدار بود. امیدوار بودیم که هشدار شنیده شود و تغییری در سیاستگذاری ها و رویکردهای سازمان محیط زیست ایجاد شود. اما اشتباه کردیم. این آغاز مسیری بود که پیشبینی آن برای ما سخت بود.
معصومه ابتکار در مراسم روز جهانی یوزپلنگ مصاحبه ای عجیب انجام داد:«با دوربینهایی که داشتیم،[نتایج] نشان میدهد که تولید مثل یوزپلنگ قابل قبول است، اظهار کرد: تولید مثل یوزپلنگها وضعیت خوبی دارد و 18 مورد توله یوزپلنگ طی ماههای اخیر مشاهده شده است و اینها همه علائم و نشانههای خوبی است» همشهری؛یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۴
گری لوییس، نماینده مقیم سازمان ملل متحد در ایران هم گفت:« روند جمعیت یوزپلنگ در ایران معکوس شده است» زیستبوم؛ ۱۶ آذر ۱۳۹۴
بماند که ما چه حالی داشتیم از این خبر…
پایگاه خبری دیدهبان محیط زیست ایران خبری مفصل کار کرد و همان روز نوشت:«از ابتدای سال جاری تاکنون تنها چهار توله یوزپلنگ در کشور شناسایی شده است که هر چهار توله نیز در میاندشت حضور دارند و تصویربرداری از ۱۸ توله یوز به هیچ عنوان صحت ندارد.» اولین هشدار را که نپذیرفتند، واقعیت را هم رسماً معکوس اعلام کردند. چرا این اطلاعات اشتباه توسط رییس سازمان حفاظت محیطزیست و نماینده سازمان ملل منتشر میشد؟ این موضوع اصلی اتفاقات سالهای بعد بود. درگیری نه برای حفظ یوز بلکه برای اثبات واقعیتهای تلخ اما واقعی، تازه آغاز شده بود.
ادامه دارد…
.
پینوشت: هیچوقت نفهمیدم چرا وقتی روز ملی یوزپلنگ داشتیم سازمان روز جهانی را جشن میگرفت! روز تولد یوزپلنگی که برای خانم لاری مارکر مهم بود و بعدها باعث شد موسسه خودش رو تأسیس کنه. .