اوایل سال نود و چهار بود. ما درگیر پروژه ساغند بودیم. یک روز در راه آهن اردکان منتظر قطار بودیم. من و نوید سر این بحث میکردیم که چه زمانی باید به موضوع تکثیر در اسارت پرداخت؟ چطور و چه وقت متوجه میشویم که تعداد یوز آنقدر کم شده که باید تکثیر در محدودههای فنسکشی…
وبلاگ
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: یازده
اتفاقات مشابه پست قبل در سالهای نود و پنج و نود شش کم نبود. برای اینکه خط اصلی را گم نکنیم، آن ماجراها و پشت پردهها را سر فرصت خواهم گفت. بیست و هشت مرداد نود و شش بعد از سخنرانی هومن جوکار در موزه هنرهای معاصر، با طاهر قدیریان، مرتضی اسلامی، ریحانه جمالی و…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: دَه
بهار سال نود و شش بود. اندکی از التهاب اتفاقات سال نود و پنج دور شده بودیم. همچون قبل تلاش داشتیم تا از درِ همکاری با مخالفان، منتقدان و تخریب کنندگان انجمن در آییم. چه بهانهای بهتر از ده سالگی گرامیداشت روز ملی یوزپلنگ ایرانی؟ با دفتر مرتبط در سازمان محیط زیست مکاتبه کردیم و…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: نُه
مشکلات پس از آن کنفرانس خبری تمام نشد. شنیدیم که از سازمان با ادارات شهرستان تماس گرفته بودند که مصاحبه کنند و حرف ما را تکذیب کنند. جز رییس یکی از مناطق که باهم کار نکرده بودیم، کسی مصاحبه نکرد. از متن مصاحبه بر میآمد که خبر اشتباه از ما به ایشان دادهاند. در مابقی…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: هشت
سالن کنفرانس خبری، دانشگاه شهید بهشتی بود. از سالن که بیرون میآمدیم، خوشحال بودیم. انگار باری سنگین از دوش زمین گذاشته بودیم. هنوز میدان دانشگاه را دور نزده بودیم که تماس ها شروع شد. یک کانال تلگرامی به نقل از یک خبرنگار که در جلسه حضور نداشت، نوشته بود فقط دو یوزپلنگ ماده در ایران…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: هفت
تا زمانی که نماینده مقیم سازمان ملل و رییس سازمان حفاظت محیط زیست نگفته بودند که روند جمعیت یوزپلنگ در ایران معکوس شده، اختلاف نظرات زیادی میان ما در انجمن وجود داشت. برخی میگفتیم برای اعلام وضعیت هشدار برای یوز زود است، برخی میگفتیم سازمان خودش نسبت به موضوع آگاه است و نیازی به اعلام هشدار عمومی ندارد. اما ماجرایی که در پست شش نوشتم، همه چیز را تغییر داد.
چند جلسه ای در سازمان داشتیم. رسانه هایی هم به آمارهای نادرست اعتراض کردند. فایده نداشت.
درست بخاطر ندارم چند جلسه در انجمن داشتیم، دعوا کردیم، فکر کردیم و وضعیت رو ارزیابی کردیم اما پیش از روز یوز سال نود و پنج، تقریبا تمامی ما روی یک نکته توافق داشتیم:« حالا که سازمان نمیخواهد در خصوص وضعیت یوز واقعیت را قبول کند و یا اگر عمدا نمیخواهد در استراتژیها بازنگری کند، پس وقت آن رسیده که به همه این واقعیت را بگوییم!».
تصمیم گرفتیم نامه ای به رییس جمهور بنویسیم و وضعیت را روشن کنیم. همچنین راهکارها را نیز ارائه دهیم و به صورت آنلاین امضا جمع کنیم.
برنامه از این قرار بود:
اول برگزاری یک کنفرانس خبری با دعوت از تمامی خبرنگاران محیط زیست
دوم ارائه مستندات در خصوص وضعیت یوز
سوم انتشار نامه و بیانیه و معرفی سایت کمپین
چهارم جمع آوری امضا بر روی سایت روز ملی یوزپلنگ ایرانی
بدین ترتیب کمپین نامه نجات کلید خورد.
تا صبح نخوابیده بودیم و کارها را نهایی میکردیم. مرتضی اسلامی جلسه رو شروع کرد و آخرین نتایج پایش را اعلام کرد در ادامه شروع به قرائت نامه کرد. بغض امانش نداد و جلسه را ترک کرد. من سعی کردم قرائت را ادامه دهم اما حال من هم بهتر از مرتضی نبود. بخصوص آنجا که نوشته بودیم:«در شرایطی چنین بحرانی، اقدامات حفاظتی باید به شکل اضطراری انجام شود، در غیر اینصورت، شوربختانه یوزپلنگ ایرانی، در دهه ای که در آن قرار داریم، منقرض خواهد شد.»
گفتیم تنها دو یوز ماده در پایشهای آخر شناسایی کرده ایم. شاید این جمله در آن روز به پر حاشیه ترین جمله تاریخ حفاظت یوز تبدیل شد. چرا؟ فکر میکنم به این دلیل که همه ما، دشمن واقعی را از یاد برده بودیم.
انقراض به سرعت میتاخت، اما برخی آماده تاختن به ما میشدند…
ببینید:
میترسیدیم؟ نه. مگر رسالت ما به عنوان یک انجمن چیزی جز این شفاف سازی بود؟
بالاخره باید انتشار آمارهای نادرست از وضعیت یوز تمام میشد. اما بازهم عکسالعملها خارج از حد انتظار ما بود! در پست بعدی از روزهای بعد از کنفرانس خبری مینویسم. از دستاوردها، حرفها و تاختنها.
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: شش
سال ۱۳۹۴ بود. از نگاه من؛ سال جدی شدن نگرانی در انجمن. جز توران که بچههای میراث پارسیان در حال پایش آن بودند انجمن همچنان دیگر زیستگاهها را پایش میکرد. . دادههای دوربین تله ای انجمن هر سال نگران کننده تر میشدند. شهریور ماه آن سال برای ما فراموش شدنی نیست. آخرین سالی که جشنواره…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: پنج
سال نود و سه. با نوید قلیخانی و صفورا زواران پروژه ای را آغاز کردیم تا به سوالی مهم پاسخ دهیم. «آیا راهی برای پایش خارج از مناطق حفاظت شده وجود دارد؟ جایی که امنیت کافی برای دوربینگذاری وجود ندارد.» زیستگاه های جنوبی مهم و کلیدی بودند. به ویژه پناهگاه حیاتوحش دره انجیر که تمامی…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: چهار
در پست دوم گفتم که دوربین گذاری متمرکز در سال هشتاد و هشت در پارک ملی کویر آغاز شده بود. احسان مقانکی و مرتضی اسلامی از انجمن یوزپلنگ ایرانی، طاهر قدیریان و امیرحسین خالقی هم از انجمن طرح سرزمین تیم رو تشکیل داده بودند. نتیجه چه بود؟ تنها یک یوز نر در کل پارک! نتیجه به…
چگونه یوزپلنگ را به مرز انقراض کشاندیم: سه
پس از دوران سربازی در سال ۹۲ به عنوان مدیر روابط عمومی انجمن شروع به کار کردم. روزی یکی از بچهها پستی از وبلاگ آرش نورآقایی را به ایمیل بچههای انجمن فرستاد که ایده تصویر یوزپلنگ را روی پیرهن تیم ملی مطرح کرده بود. من اولین نفر بودم که پاسخ دادم:« با مافیای فوتبال، غیرممکنه…